در جریان رقابتهای انتخابی تیم ملی؛
پیکارهای
انتخابیِ تیم ملی کاراته روزِ پنجشنبه (4 خردادماه) در ورزشگاه شهید
کبکانیان تهران برگزار و با اخراجِ ذبیحالله پورشیب کاپیتان پیشینِ تیم
ملی همراه شد. بازیکنی که این روزها به خود اجازه میدهد از زمین و زمان
گلایه و حتی به اعضای کادرفنی اعتراض کند!
به گزارش "پایگاه اطلاعرسانی ستارگان کاراته" و به نقل از منابعِ آگاه،
پورشیب در این رقابتها و پس از شکستِ دوباره برابرِ مهدی خدابخشی جوانِ
آیندهدارِ کاراتهی کشور، به شدت به اعضایِ کادرفنی اعتراض کرده و مرتکبِ
رفتاری شد که نهایتاً، رأیِ شیکاک (اخراجِ اخلاقی) را برای کاپیتانِ پیشین
تیم ملی و بازیکنِ غالباً معترضِ این روزهای کاراتهی کشور به همراه داشت.
این در حالیست که طی روزهای گذشته و در برخی خبرگزاریها، خواندیم که
پورشیب، با میل و ارادهی خود از ادامهی حضور در رقابتهای انتخابی تیم ملی
انصراف داده است!
ذبیحالله با رای و نظرِ قاضیانِ میدان، از مسابقات اخراج و از ادامهی
حضور در پیکارهای انتخابی تیم ملی محروم شد تا سید شهرام هروی (سرمربی تیم
ملی کاراته) بداند که تعریف و تمجیدهای غیرواقعی و اغراقآمیزِ او از
پورشیب، آن هم پس از هر شکستِ کاپیتان، نهایتا تصورِ غلط و غرورِ کاذبی را
در این بازیکن ایجاد کرد که منتهی به کمکاری و شکستِ وی در رقابتهای
انتخابیِ تیم ملی و حتی پرخاشهای عجیب و غیرمنطقیِ او علیهِ اعضایِ
کادرفنی شد!
وقتی آقای سرمربی پس از هر شکست، علتِ باختِ پورشیب را عواملی از قبیلِ
ناداوری، مصدومیت و یا بیماریِ این بازیکن معرفی میکند، باید هم منتظرِ
چنین اتفاقی باشیم که ذبیحالله، خود را تافتهی جدابافته بداند و حتی در
برابرِ تصمیماتِ اعضای کادرفنی نیز، شدیدترین رفتارهای اعتراضآمیز را از
خود بروز دهد.
دفاعهای غیرمنطقی و ناپختهی هروی از پورشیب، کار را به جایی رساند که
این بازیکن که پیشتر به عنوانِ یکی از کمحاشیهترین ملیپوشان کاراته
شناخته میشد، حالا یکی از پرحاشیهترینها باشد! ذبیحالله حتی پس از شکستِ
سنگینِ کاراتهی مردان در تاتامیهای باکو، تاکید کرد که نباید از آنها
انتقاد شود! او با لحنی عجیب، کمسابقه و تحریککننده، گفت "هر زمان تیم میبازد، همه کارشناس میشوند"
و ذیلِ این عنوان نیز، از زمین و زمان، ادعای طلبکاری کرد! رفتاری عجیب و
غیرِحرفهای که پیشتر، نمونهاش را از سویِ این بازیکن، هرگز مشاهده نکرده
بودیم!
پورشیب در مصاحبههای متعدد پس از شکستِ سنگین کاراتهکاها در باکو،
تصویری مخدوش از کارشناسانِ کاراتهی کشور ترسیم کرد و چنین القا نمود که
اهالیِ رسانه و نیز کارشناسان، در مسائلی دخالت میکنند که مربوط به آنها
نیست! او سعی داشت این مفهوم را به جامعهی کاراته القا کند که تیم ملی و
مسائلِ مربوط به آن، فراتر از سطحِ دانش و درکِ کارشناسان است و لذا همه
باید در برابرِ ناکامیهای اخیر، خاموش باشند! پورشیب تاکید کرد مربیان و کارشناسانی که پیشتر قهرمان نبودهاند، صلاحیتِ اظهارِ نظر در خصوصِ تیمهای ملی و ملیپوشان را ندارند!
پاسخ به اظهاراتِ نسنجیده و غیرمنطقیِ کاپیتان سابقِ تیم ملی کاراته،
فرصتی بیشتر میطلبد که شاید در آینده و به تفصیل به آن بپردازیم لیکن در
این فرصتِ اندک، تنها به بیانِ این مطلب بسنده میکنیم که هر بازیکن،
الزاماً یک تحلیلگر نیست همانطور که هر تحلیلگر، قرار نیست الزاما
بازیکنِ خوبی هم باشد! لذا برخلافِ دیدگاهِ پورشیب، ما معتقدیم تیمهای ملی
و ملیپوشان، نیاز به کارشناسانی دارند که عیبها و نقاطِ قوت و ضعفِ آنها
را به خوبی مشاهده کرده و به ایشان گوشزد کنند.
گفتیم هر کارشناس، الزاما قهرمان نیست و بالعکس، هر قهرمان، الزاماً
کارشناس نیست. برای درکِ بهترِ این مطلب، به توضیحاتی که در ادامه خواهد
آمد، توجه کنید.
شاید یک مربی یا کارشناس، ذهنی بسیار خلاق و توانمند برای درکِ مشکلاتِ
فنی (و غیر فنی) و نیز ارائهی راهِ حل برای برطرف ساختنِ مشکلاتِ موجود،
داشته باشد اما همین کارشناس ممکن است از فاکتورهای فیزیکیِ لازم برای
قهرمان شدن، محروم باشد. مثلا ممکن است سرعت، قدرت، انعطافِ بدنی، چابکی و
یا دیگر فاکتورهای فیزیکیِ لازم برای قهرمان شدن را در اختیار نداشته باشد.
در چنین شرایطی، آیا عاقلانه است که از توانمندیهایِ ذهنیِ این کارشناس،
صرفا به دلیلِ قهرمان نبودنش، صرفِ نظر کنیم؟ اصولا کدامین عقلِ سلیم، چنین
حکم میکند؟
گاه میبینیم یک مربیِ فوتبال که بسیار مسن و از نظرِ جسمی، نسبتاً ناتوان
است، به عنوان برترین مربیِ فوتبالِ جهان شناخته میشود. او در جریان
تمرینات و بازیها، طرحها و ایدههای بسیار خلاقانهای را ارائه کرده و به
همین جهت، موجبِ موفقیتِ تیم و کسبِ چنین جایگاهی شده است. برترین
کارشناسان و صاحبنظرانِ فوتبالِ جهان، به همین دلیل وی را به عنوان بهترین
مربی برگزیدهاند. حالا فرض کنید فردی بگوید این مربی، شایستگیِ چنین
عنوانی را ندارد چرا که او خود، نمیتواند واردِ زمینِ بازی شده و به تیمِ
مقابل، گل بزند! بدیهی است که چنین ادعای مضحکی، از سوی هیچ انسانِ عاقلی
پذیرفته نخواهد شد.
اکنون به مثالی دیگر توجه کنید:
یک هواپیمایِ جنگیِ فوقِ پیشرفته را در نظر بگیرید که توسطِ گروهی از
مهندسین (با محوریت و مدیریتِ یک طراحِ بسیار توانمند) ساخته شده است. این
هوایپما برای پرواز و انجامِ عملیات، نیاز به خلبان دارد. خلبانی شجاع،
چابک و ماهر که بتواند در لحظاتِ حساس، بهترین تصمیمات را اتخاذ و هواپیما
را به نحوِ احسن هدایت کند.
همانطور که میدانیم، ورود به شغلِ خلبانی (به ویژه خلبانِ هواپیمای جنگی)
مستلزمِ بهرهمندی از یکسری تواناییها و امتیازاتِ خاصِ فیزیکی است. فردی
که میخواهد خلبانِ هواپیمای جنگی شود، باید یک دسته آزمایشهایِ فیزیکیِ
سخت و پیچیده را با موفقیت پشتِ سر بگذارد. مثلا دیدِ چشمانِ خلبان، باید
کامل (ده دهم) باشد؛ هیچ دندانِ پوسیدهای نداشته باشد، در هیچیک از
استخوانهای بدنش، اثری از شکستگی مشاهده نشود و...
قطعا شما هم تصدیق میکنید تعدادِ افرادی که میتوانند سلسله آزمایشهای
فوق را با موفقیت پشتِ سر بگذارند، بسیار اندک است. حالا فرض کنید طراحِ آن
هواپیمایِ جنگی، خود از شرایطِ فیزیکیِ لازم برای خلبانی برخوردار نباشد و
در واقع هیچگاه به عنوانِ خلبان، در یک عملیاتِ جنگی شرکت نکرده باشد. با
این فرض، اکنون به این پرسش پاسخ دهید که برای رفعِ اشکالاتِ فنیِ هواپیما،
بهتر است از طراحِ آن کمک بگیریم یا از خلبان؟! آیا خلبان، چیزی از مراحلِ
ساخت و تولیدِ هواپیما میداند؟! آیا او (خلبان) به مفاهیمِ عمیقِ فیزیکِ
مکانیک و الکترونیک اشراف دارد و میتواند معایبِ فنیِ هواپیما را برطرف و
آنرا پیشرفتهتر از قبل سازد؟ آیا عاقلانه است که بگوییم "طراحِ این
هواپیما، چون قادر به پرواز و شرکت در عملیاتِ جنگی نیست، پس نباید
پیرامونِ مسائلِ فنیِ هواپیما، اظهارِ نظر کند؟!"
آنچه پورشیب در روزهای گذشته و در گفتگو با رسانهها مطرح کرد، به همان
اندازه غیرمنطقی است که عنوان کنیم سازندهی آن هواپیما و یا آن مربیِ
فوتبال، از صلاحیتِ فنیِ لازم در حیطهی فعالیتِ خود برخوردار نیستند.
کاپیتان پیشین تیم ملی کاراته باید بداند که یک قهرمان با استفاده از قابلیتهای مطلوبِ فیزیکیاش، طرحها و ایدههای کارشناسان
را در میدانِ مبارزه پیاده کرده و به عناوینِ قهرمانی دست مییابد.
عناوینی که شاید همان کارشناسان، به خاطرِ عدمِ برخورداری از امتیازاتِ
منحصر به فردِ فیزیکی (مانند سرعت، قدرت و...) هیچگاه به آن دست
نیافتهاند. لیکن ناگفته پیداست که ورزشکاران اگر از طرحها و ایدههای
همان کارشناسان استفاده نکنند، محال است به مدالهای ارزشمند دست یابند.
با توجه به آنچه در سطور فوق عنوان شد، به نظر میرسد اتفاقا این پورشیب
است که در خصوصِ موضوعاتی اظهارِ نظر کرده که هرگز مربوط به او نیست. بارها
گفتهایم و باز هم تاکید میکنیم که بازیکن، سرباز است و نباید در اموری
که به او مربوط نمیشود، دخالت کند. بازیکن تا زمانی که بازیکن است، حق
ندارد پیرامونِ مسائلِ فنی و مدیریتی، اظهارِ نظر کند و پس از پایانِ
دورانِ قهرمانی هم، صرفا به شرطی میتواند به این دو موضوع (فن و مدیریت)
بپردازد که در آن صاحبنظر باشد.
پورشیب اگر کارشناس بود، پس از سالها شکست در برابرِ آراگای ژاپنی،
بالاخره راهی برای غلبه بر او پیدا میکرد اما چنین نشد و او همچنان و پس از
سالها، در میادینِ بزرگ و کوچک، مغلوبِ این بازیکن میشود. ذبیحالله در
ماههای اخیر حتی در برابرِ بازیکنانِ کوچکتر از آراگا هم تسلیم شد و این
تنها یک معنا دارد؛ "پورشیب فاصلهی زیادی تا کارشناس شدن دارد و هنوز باید تجربه بیندوزد"
کاپیتانِ پیشینِ تیم ملی، این روزها مغلوبِ مبارزینی میشود که از نظرِ
فیزیکی، جایگاهی به مراتب پایینتر از وی دارند و این یعنی عدمِ برخورداری
از یک ذهنِ خلاق و طراح! وگرنه چگونه ممکن است فردی با مسلسل (فیزیکِ برتر)
به مصافِ شخصی برود که تنها یک کلت (فیزیکِ ضعیفتر) در اختیار دارد و در
انتها نیز، صاحب مسلسل، مغلوب شود! آیا جز این است که صاحبِ مسلسل، از
قدرتِ تدبیر و خلاقیتِ لازم برخوردار نبوده و برعکس، صاحبِ کُلت، به خوبی
از این امتیازات سود برده است؟
(تذکر: شاید این مبحث، در روزهای آینده نیز ادامه یابد)
نویسنده: محمد قدیمی/ مدیرمسئول پایگاه خبری تحلیلی ستارگان کاراته